کد مطلب:293522 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:346

در بیان شب زفاف حضرت فاطمه زهرا


در كتاب امالی شیخ علیه الرحمه در حدیثی آمده چون شب زفاف فاطمه (ع) فرارسید حضرت پیغمبر اكرم صلی علیه و آله و سلم شتر شهباء خود را در حالیكه آنرا مجهز برو پوشی نموده بود آورده و بدخترش فاطمه فرمود بر ناقه نامبرده سوار شود پیغمبر


زمام مهار ناقه را بدست سلمان داد و خود حضرتش از پشت سر ناقه را می راند در بین راه صدای افتادن چیزی را شنید مشاهده فرمود دید جبرائیل و میكائیل با گروه بسیاری از فرشتگان هبوط به زمین نمودند پس پیغمبر از سرفرود آنان بزمین پرسید چه باعث شده كه شما بزمین فرود آمدید عرض نمودند آمدیم تا بعنوان همراهی عروس عالیه مقام را به خانه داماد عالیقدر حضت علی بن ابیطالب به بریم آنگاه جبرائیل و میكائیل با جمع ملائك و فرشتگان با خاتم پیغمبران حضرت محمد صلی الله علیه و آله تكبیر گویان بخانه امیر اهل ایمان علی مرتضی علیه السلام آمدند و از آن زمان تكبیر گفتن در عروسی ها رایج و مرسوم گردیده است.

و نیز در كتاب تاریخ بغداد از این عباس روایت شده كه گفته است در شب عروسی علیا مكرمه حضرت فاطمه علیهاالسلام موقعیكه او را به خانه حضرت علی مرتضی علیه السلام می بردند.

حضرت رسول الله صلوات الله علیه در جلو و جبرئیل در طرف چپ و هفتاد هزار فرشته پشت سرش تسبیح گویان حركت و تا طلوع فجر به تسبیح و تقدیس رب متعال اشتغال داشتند در شب عروسی حضرت ملكه ملك و ملكوت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حالیكه عروس عالیه مقام را بخانه شوهرش حضرت علی بن


ابیطالب می بردند شش زن رجزخوانی نمودند.

دارد كه اول آنان ام السلمه بود كه چنین سرود:


سرن بعون الله یا جاراتی

و اشكرنه فی كل حالات


و اذكرن ما انعم رب العلی

من كشف مكروه و آفات


سرن مع خیر نساء الوری

تفدی بعمات و خالات


یا بنت من فضله ذو العلی

بالوحی منه و الرسالات


بارك لنا و احفظ محبیها غدا

حر اللضلی یا قاضی الحاجات


واها لهذا العیش واها واها

دوم ام هانی بود كه چنین سرود


ان اباها سید الانام

و امها ملیكته الایام


و بعلها قسوره الا جام

و كاسر الاوثان و الاصنام


(واها لهذا لعیش واها واها)

سیّم فاطمه بنت زبیرابن عبدالمطلب بود كه چنین سرود


واها ثم واها واها

لواننا نلنا المنی نلناها


ان اباها و ابا اها

قد بلغا فی المجد غایتاها


واها لهذا العیش واها واها

چهارم حفصه بود كه در رجز خود چنین سرود


یا اخوتی انظرن مصباح الدجی

و من بها الناس كلا التجا





لو لم یكن للمصطفی وصیه

لیس لها فی الدهر كفویر تحبی


واها لهذا العیش واها واها

در بعضی نسخ آمده كه حفصه چنین سروده است


فاطمه خیر نساء البشر

و من لها وجه كوجه المقر


فضلك الله علی كل الوری

بفضل من خص بای الزمر


زوجك الله فتی فاضلا

اعنی علیا خی من فی الحضر


فسرن جاراتی بها انها

كریمته بنت عظیم الخطر


(واها لهذا العیش واها واها)

پنجم عایشه بود كه در رجز خود چنین سرود


ان اباها كان خیر الناس

و امها ملیكته الاجناس


و عمها الحمزه العباس

و بعلها ذوالشده و الباس


(واها لهذا العیش و اها واها)

ششم ام ایمن بود كه در رجز خود چنین سرود


طوبی لها سیده النساء

ان اباها خیر انبیاء


و بعلها سید اوصیا

طوبی لاهل الارض و السماء


(واها لهذا العیش واها واها)

دارد كه هنگام سرودن این اشعار در ربار بانوان اول هر بیت را تكرار می نمودند و تكبیر گویان وارد خانه گردیدند.




و در خبر آمده كه حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله حضرت علی مرتضی داماد بزرگوار خود را احضار و سپس دختر والا گهرش فاطمه را فراخواند آنگاه دست او را گرفته در دست علی علیه السلام گذارده فرمود بارك الله فی ابنته رسول الله یعنی خداوند متعال بركت و خیر به تو در دختر رسول خدا قرار دهد.

و در خبر دیگر آمده حضرت، دست فاطمه را در دست علی گذارده و قال یا اباالحسن هذه ودیعته الله و ودیعته رسوله عندك یعنی ای ابوالحسن این ودیعه و امانت خدا و رسول اوست در نزد تو و در خبر دیگر آمده كه حضرت رسول الله فرمود (مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان یعنی خوش آمدند دو دریائی كه با یكدیگر بهم اتصال و ملاقات حاصل كرده و دو ستاره ای كه قرین یكدیگر شده اند (بحارالانوار)

در این مقام مناسب دیدم اشعار در ربار ذیل را كه از اختر طوسی است و الحق عالی است ذكر نمایم:


این شنیدستم كه روزی خواجه والاتبار

احمد مختار یكتا گوهر درج فخار





بود مشغول عبادت در سرای خویشتن

با دلی خالی ز حب عالم بی اعتبار


ناگهان جبرئیل از دربار دادار جلیل

گشت نازل پیش آن مهر سپهر اقتدار


گفت یا احمد ترا بادا بشارت كز كرم

مالك دنیا و عقبی حضرت پروردگار


عقد زهرا ولی را بست در عرش مجید

پیش از آن كان امر اندر فرش یابد اشتهار


گفت من تزویج بنمودم كنیز خویش را

با گرامی بنده خود قاسم فرودوس و نار


در زمین اكنون تو هم ای آسمان مكرمت

مجلسی آورد فراهم خوشتر از دار القرار


نور را با نور كن تزویج با صد اهتمام

تا كه گردد معنی نور علی نور آشكار


این بشارت را نبی چون از بشیر حق شنید

روی او بشكفت چون گل از نسیم نوبهار


ابن عم خود علی را خواند پیش خویش

ز آنكه در هر كار بودش مستشیر و مستشار





مجلسی آراست مانند بهشت جاودان

ونداران مجلس كه خالی بود از عیب و عوار


ابنیاء بنشسته از هر سو ردیف اندر ردیف

اولیا استاده از هر سو قطار اندر قطار


آدم و حوا ز عشرت چون غلام و چون كنیز

حیدر و صدیقه را گشته ز جان خدمتگذار


موسی از یكسو بكف بگرفته ابریق بلور

عیسی از یكسو بكف بگرفته طشت زرنگار


یكطرف یعقوب با صد شوق می پاشید آب

یكطرف ایوب با صد شوق می افروخت نار


نوح و ابراهیم و داود و سلیمان و شعیب

لوط و اسماعیل و هود و صالح پرهیزكار


هر یكی در پیش روی حضرت خیر البشر

از پی اظهار خدمت كرده شغلی اختیار


در فلكها اختران از شور آن فرخنده سور

با سرور و عیش شادی گشته از هر سو بكار


در چنین مجلس كه وصفش را شنیدی مصطفی(ص)

از پی صرف طعام و آبهای خوشگوار





خطبه ی غرا بخواند و بست با صد خرمی

عقد مهر و ماه را چون حكم یزدان استوار


ز آن سپس بنمود آن شاهنشه كون و مكان

حضرت صدیقه را بر ناقه شبها سوار


ز آن همایون ناقه فرخنده پی با صد سرور

داشت سلمان از پی فخریه بر دوشش مهار


بود جبریلش بصد عزت روان اندر یمین

بود میكالش بصد شوكت روان اندر یسار


با دل خرم عقیل و حمزه و جعفر ز پی

تیغها بگرفته بر كف با هزاران اقتدار


دختران پاك عبدالمطلب خرد و بزرگ

تهنیت گویان بدند اندر قفایش رهسپار


عترت عبدالمناف از وجد آن خرم زفاف

با زنان مصطفی بودند شاد و شادخوار


حور و غلان و ملك از هر طرف با صد شعف

گرد او صف بسته بودندی هزار اندر هزار


با چنین عزت بیاوردند آن صدیقه را

تا در دولت سرای والدهشت و چهار





دست هزار را نبی بگرفت و در دست علی

داد و آنكه دادشان در حجله شادی قرار


شاد شد خورشید گردون نبوت را روان

زهره زهرا چو آمد مشتری را در كنار


عن ابی ایوب الانصاری قال ان النبی (ص) مرض فاتته فاطمه سلام الله علیها و بكت فقال یا فاطمه ان لكرامته الله ایاك زوجك من هو اقدمهم سلما و اكثرهم علما ان الله تعالی اطلع الی اهل الارض اطلاعته فاختارنی منهم فجعلنی نبیا مرسلا ثم اطلع اطلاعته فاختار منهم بعلك فاوحی الی ان ازوجه ایاك و اتخذه وصیا یا فاطمه منا خیر الانبیاء و هو ابوك و منا خیر الاوصیاء و هو بعلك و منا خیر الشهداء و هو حمزه علم ابیك و منا من له جناحان یطیر بهما فی الجنته حیث شاء و هو جعفر ابن عم ابیك و منا سبطا هذه الامته و سیدی شباب اهل الجنته الحسن و الحسین و هما ابناك والذی نفسی بیده منا مهدی هذه الامته و هو ولدك (از نیابیع الموده صفحه 634) این حدیث نورانی معتبر در كتاب منتخب الاثر و هم در نیابیع الموده مندرج است از ابو ایوب انصاری روایت شده كه هنگامیكه مریض شد حضرت نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم


حضرت فاطمه دختر والاگهرش بعیادت پدر بزرگوار آمده و بر عارضه بیماری آنحضرت گریست.

حضرت ختمی مرتبت بدختر گرامیش فرمود بلحاظ كرامت و ارزش و رفعت مقام و احترامی كه ذات احدیت عنایته بتو داشته بدین جهت تو را بزوجیت و همسری كسی در آورد كه در اسلام از دیگران اقدم و اسبق و جلوتر و از حیث علم و عرفان و دانش مقامش از همه خلایق بالاتر وبیشتر است و آن علی مرتضی است.

همانا ذات قدوسی جهات الوهی توجه و عنایت و تجلی خاصی بر اهل ارض عالم امكان فرمود و از میان كل ماسوا مرا اختیار كرد و برگزید و مقام نبوت ختمیه و رسالت مطلقه را به من عنایت و عطا كرد سپس تجلی دیگر فرمود باهل ارض و از میان همه آنان شوهر عالیقدر تو را كه شخص علی مرتضی است مختار و برگزیده خود قرار داد و به من وحی فرمود تا تو را به عقد ازدواج او درآورم و او را وصی خود قرار دهم دخترم فاطمه بدان كه خیر الانبیاء كه از تمام آنان اشرف وافضل و مقام و مرتبه اش از همه عالیتر و بهتر است از ما است و آنكس منحصرا پدر تو می باشد (تو چنین پدری داری) كه اشرف ما فی الوجود در تمام عوالم غیب و شهود است).


و بعد از پدرت از حیث اشرفیت و افضلیت بهترین اوصیا در نظام كل از ما است و او منحصرا شوهر عالیمرتبه تو شخص علی مرتضی است.

و نیز بهترین و شریفترین شهیدان از ما است و آن بزرگوار حمزه عموی پدرت می باشد و از ما است كسی كه خداوند متعال دو بال ملكوتی باو عطا فرموده است كه بوسیله آن در بهشت بهر جا خواهد در طیران است و آن بزرگوار جعفر پسر عموی پدرت می باشد. و نیز از ما است دو سبط این امت و دو سید و آقای جوانان اهل جهت و آن دو بزرگوار دو فرزند دلبند تو می باشند كه حسن و حسین نام دارند. آنگاه فرمود پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و الذی نفسی بیده منا مهدی هذه الامته و هو من ولدك: قسم و سوگند به آن كسی كه جانم در دست قدرت مطلقه اوست كه از ما است مهدی این امت و آن بزرگوار از فرزندان معصومین تو می باشد.


آنكه كند نور وی آخر ظهور

ساحت دنیاست ورا كوه طور


دست شریعت بقدومش بلند

پست شود هر چه بود ناپسند


مهدی موعود شه بی نظیر

عیسی و خضریش ندیم و وزیر





وارث اوصاف همه انبیاء

معدن اوصاف همه اولیاء


در این مقام نسبت بمدح بانوی ملك و ملكوت فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندان گرامیش قصیده طیبه از استاد عالیمقام حجه الاسلام علام قمقام عارف سبحانی آبته الله حكیم الهی قمشه ای مرحوم حاج شیح مهدی اعلی الله مقامه الشریف بخاطر رسید كه ذكر آن را اینجا مناسب دیدم و آن اشعار درباره این است.


به برج معرفت گردون درخشان اختری دارد

به جیب خود سپهر عشق تابان گوهری دارد


به باغ وحی و بستان نبوت گلبنی باشد

كه آن گلبن هزاران باغ گل در هر پری دارد


به بستان ولایت تازه سرو قامتی یابی

كه آن قامت چو غوغای قیامت محشری دارد


به چشم از كحل ادراك حقایق سرمه بینش

بگوش از گوشوار علم و ایمان گوهری دارد


فلك ز آن حلقه گیسوی مشكین چنبری گیرد

ملك ز آن نرگس شهلای رضوان ساغری دارد


از آن مشكین گیسو لیلته القدر آیتی باشد

وز آن خندان لب لعل آب حیوان مظهری دارد





زمین هر محفل از اشراق رویش شاهدی بیند

فلك هر جانب از انوار حسنش اختری دارد


جحیم از قهر او بر دشمنانش شعله افروزد

بهشت از لطف او بر دوستانش كوثری دارد


وقارش بر قد و بالای عصمت زیوری بندد

شكوهش بر سر از سلطان عزت افسری دارد


به براز اطلس زیبای جنت حله دیبا

به سر از فاق لولاك نبوت معجری دارد


در آفاق حقیقت اخترش را بهترین طالع

كه چون شاه ولایت شام وصلش همسری دارد


سزد گر آفتاب و مه ز مهرش رخ بیفروزد

كه در جیب فلك رفعت شبیر و شبری دارد


امیر دین از آن برج ولای آسمان رفعت

به از مه یازده تابنده مهر انوری دارد


حسن خلق و حسین افسر علی قدر و محمد فر

كه او چون شاه صادق ماه مذهب جعفری دارد


دگر موسی كاظم پس علی فرزند دلبندش

كه در ملك رضا آن والی حق كشوری دارد





دگر سلطان تقوی خسرو یكتا تقی دیگر

نقی پاك جان آن كو حسن فر عسكری دارد


دگر غوث زمان قطب جهان آن معنی قرآن

امام انس و جان قائم ولی داوری دارد


بلی دخت پیغمبر طهر اطهر شافع محشر

به طالع یازده رخشنده ماه و اختری دارد


ز غوغای قیامت كی هراسد شیعه پاكش

كه چونان عصمت كبری شفیع محشری دارد


عجب نبود (الهی) را گر ایمن باشد از دوزخ

كه از مهرش دلی روشن چو مهر خاوری دارد